از عشقت ای شیرین صنم گرچه بر سر برمی زنم
از عشقت ای شیرین صنم گرچه بر سر برمی زنم
نه یار دیگر می کنم نه رای دیگر می زنم
نه یار دیگر می کنم نه رای دیگر می زنم
تو شاه خوبانی و من تا روز بر رخسار خود
تو شاه خوبانی و من تا روز بر رخسار خود
هر شب به دارالضرب غم بر نام تو زر می زنم
هر شب به دارالضرب غم بر نام تو زر می زنم
تا شد دلم آویخته در حلقهٔ زلفین تو
تا شد دلم آویخته در حلقهٔ زلفین تو
سر از هوای دلبران چون حلقه بر در می زنم
سر از هوای دلبران چون حلقه بر در می زنم
دل برد و دامن درکشید تا پای بند وصل تو
دل برد و دامن درکشید تا پای بند وصل تو
هرشب دو دست از هجر غم تا روز بر سر می زنم
هرشب دو دست از هجر غم تا روز بر سر می زنم